با کدامین واژه نامم را به تفسیر بگذارم
با کدامین کلام درد درونم را فریاد کنم
و به او بفهمانم که زخمم را التیامی نیست، جز دوری از او
اما ...
مرهمی در نگاه معصومانه اش موج می زد
و مرا آن نگاه زنجیر کرد
که اگر این نبود، من بادبادک کودکانه ام را به هوا می کردم
و شاید عکسم را قاب گرفته برایش هدیه نمی کردم
هرگاه تصمیم به رفتن بود
هرگاه چمدانِ تنهائیم را بستم
هرگاه خواستم سفر تازه کنم
حسی سُکانِ دلم را دردست میگرفت
اما ...
من میدانم، فرصتی دوباره نیست
میدانم که لبخند، زخم کهنه مرا التیامی نمی بخشد
میدانم که تنها، خود التیامم را میدانم
و اگر مانده ام،
منتظر خبر قاصدکم
و او می آید
و با آمدنش جانی دوباره در روحم می دَمد ...
سلام
خیلی زیبا نوشتی ...
درد و تنهایی و زخمهایی را که دیدنی نیست کشیدی را از بند بند کلماتت می شود احساس کرد
مرحمی در نگاه معصومانه اش موج میزد
و مرا آن نگاه زنجیر کرد
این بیت خیلی دلنشین و با احساسه
فرصتها را دوباره بدست بیاور
با گریه هایت زخمهایت را التیام ببخش
امیدوارم قاصدک خبر خوشی برایت بیاورد
و با آمدنش روح دوباره بگیری
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهدآزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا ؟؟؟؟؟ " باغچه ی کوچک ما سیب نداشت ."ممنونم از حضورت
سلام
عالی بود
........................
می خواهمت در تنگنای تنگ حدقه چشم لبانت
............................
آپم ومنتظر
درود
بدرود
سلام ، صبح بخیر
خوفی ؟
چشمات زیبا می بینه ، من کجا و زیبا نوشتن کجا ...
بهانه های کودکی ام را جدی نگیر
دلتنگم
با استخوان پوسیده فرصتهایم
چمدان تنهایی ام
را که به اندازه یک خواهش است
بسته ام
زخمهای کهنه دلم را
باحُرم نفسهایت
التیام بخشیدم
نازنینم
از من خرده مگیر
که بی تو
...
سلام صبح بخیر
شعرت خیلی زیباست هر بار که می خونم واسم تازگی داره ممنون که ایندفعه آپ کردی
سلام
خیلی زیبا بود
صدای تنهایی عزیز با اجازه وب لاگتون رو لینک کردم در ضمن ممنون که میای سر میزنی
فعلا...
چه دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس ...
سلام. من از داشتن دوستای خوب مثل شما خوشحالم. امیدوارم موفق باشین
خبر آمد خبری در راه است
خرم آن دل که از آن آگاه است
خیلی وقته سایه تو بر سر ندارم
چشم به در دارم ازت خبر ندارم
خیلی وقته زیر رگبار محبت پای رفتن دارم
همسفر ندارم
تو برام همه کسی تو برام هم نفسی
نمی دونم که چرا تو به من نمی رسی
جای امن بودنم گرمی آغوش توست
دلی دارم نازنین که همیشه پیش توست
بارانی ترین هوا را امروز
آسمان دل من دارد
از غرش غمهایش امشب
آینه دلم می شکند
ای کاش٬ نیمه شب٬ می توانستم
حرفهایم که در سایه آن
دریای دلم را مواج کرده
شیونی که تصویر آن در چشمهایم خواناست
را با ابتدایی ترین کلمات
با تو خدایم، در میان بگذارم
ولی خدایا٬ خالقم
تو بدان آگاهی
که در میان زندگان این عالمت
و مردگان هستی ات
من به عطش یه قطره آب
بــــــــی گناهم ...
سلام مصطفی جان...
یه غلط دیکته ای ...مرهم...مرحم غلطه ... ((:
شوخی می کنم...
پسورد وبلاگم رو یادم رفته...در نتیجه توی وبلاگ علی می نویسم...می خوام آپ کنم اگه بشه...
مرسی که میای...مرسی که هستی...مرسی برای همه چیز مصطفی...مرسی
نه مصطفی مهربان...
نه!
او که رفته هرگز نمی آید باز
بار دیگر باید خنده را از سر آموخت
بی او....
بی یاد او....
بی خنده هایش....
بی او.
باید آموخت.....
باید....
شعر قشنگی بود عزیز.
سانی نازم خوبی خانمی؟
سلام
با اجازه لینکت کردم
یه چیزایی عوض شده!!!!
قاصدک ، خسته است . خسته !
خود به دنبال مرهمی برای زخمهایم می گردم
نازنینم برایت می خواهم
فرصتی دوباره یابی
و زخمهایت را التیام بخشی
با یکی بهتر از او
خالق او ...
سلام
صبح بخیر عزیزم٬ خوبی ؟
من از این فاصله ها فاصله ها دلگیرم
بی تو اینجا چه غریبانه شبی میمیرم
دل من با همه آدمکانی که به دنبال تواند
قهر می گردد و من با خود خود درگیرم
دیر سالیست که میخوام از اینجا بروم
ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم
مثل اینست که من با همه هق هق خود
روی سجاده احساس تو جان می گیرم
ساعتی گریه و غم هیچ نمیخواهد و من
در الفبای زمان خسته این تقدیرم
سهراب سپهری ...
سلام ، صبح تو هم بخیر
ممنونم
در مقابل نوشته هایت فقط میتونم سکوت کنم ،
مرسی ساناز مرسی ، بابت همه چیز .
سلام
با یه داستان به روزم
به من سر بزن[گل]
سلام
.
.
.
.
.
وقتی که دیگرنبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظارآمدنش نشستم
وقتی که دیگرنمی توانست مرادوست بدارد
من اورا دوست داشتم
وقتی اوتمام کرد
من شروع کردم
وقتی اوتمام شد
من آغاز شدم
وچه سخت است
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن!
.
.
.
.
.
.
.
.
عشق چیست ؟ عشق دانش است . دانش و فرهنگ است توامان و آن کس که از این دو بی بهره است توانای عشق ورزیدن ندارد عشق دلپذیر ترین جهان بینی آدمی است آن جهان بینی نجیب و جلیل که از آغاز تاریخ انسان تا کنون جانهای شیفته بسیاری برای بر پاداشتن جهانی شایسته و بایسته ی آن کوشیدند و جان باختند برای : روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه ای است و قلب برای زندگی بس است
.
.
.
.
.
.
.
.
ممنونم که به کلبه حقیرانه من تشریف آوردین و با نظرتون منو مورد لطف خودتون قرار دادین
.
.
.
.
.
امیدوارم که همیشه شاد باشین
.
.
.
.
.
سبز باشید
.
.
.
.
.
.
یا علی...!
سلام
هر دوتا شعر رو خوندم واقعا قشنگ بودن بوی انتظار می دادن
رفیق مواظب باش این انتظار بیهوده نباشه ......
از این به بعد هر وقت آپکردی خبرم کن رفیق
ممنونمممممممممممممممممممممممم
از " سرزمین وجودی ما" چیزی شنیدی؟
با "باغبان" بروزم.
دوست داشتی بهم سر بزن.
سلام
شاید بعضی وقتها درد و درمان یکی است! نه؟
ممنون که سر میزنی..
آنتی باز اومد سر بزن
سالهاست خیس می خورد
دیوار شب
از چشم هایی که جاری می شوند
زیر پایش
.
.
.
بیچاره اشک
دیوار شب
از جنس مسلح ترین بتن هاست ...
سلام
صبح بخیر ٬ خوب باشی تا ...
سلام سانی جونم
خطاب به او که تنهایم گذاشت ..
آمــدی جــانم بقـــربانت ولــــی حــالا چــــــرا
بیــوفا حــالا کــه من افتــاده ام از پــا چــرا
نــوشداروئی و بعــد از مرگ سهــراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حـــالا چــرا
عمـــر مــارا مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امــروز مهمان تــوام فردا چـــرا
نازنینا ما بنــاز تـــــو جــوانی داده ایـــــــم
دیگـــر اکنـــون با جـــوانان ناز کــن با ماچرا
آسمان چـون جمع مشتاقان پریشان مــی کند
در شگفتم من نمی پاشد زهــم د نیــــا چــــرا
در خــزان هجــر گل ای بلبــل طبـــع حــــزین
خاموشی شرط وفاداری بــود غــوغــا چـــرا
شهـــریارا بــی حبیب خـــود نمی کـــردی سفر
این سفــر راه قیــامت میـــروی تنهــــا چــــرا
شادیم از شادی تان خوشیم از خوشی تان مستیم از مستی تان
همواره در کنارم باش ،
سلام دوست عزیز
ممنون که بهم سر زدی
امانت پادشاه
خداوند در وجود هر انسان دانه ای نهاد که قدرت و نور پادشاه عالم در آن نهفته است و وظیفه ما این است که این دانه را شکوفا کنیم و به کشف برسانیم
منتظر دیدار شما هستم!!!
سلام اقای مصطفی
یه حسی دره
نوشته هاتو نو میگم
یه کم دور میشم ازش
یه کم ترسناک داره میشه
شاید به خاطر بچگی منه
نمیدونم
اما حستون زیباست
خیلی
به اون دوست مهربون هم سلام برسونید
وفایت با جفایت ،
هر دو نیکوست ،
چه فرقی میکند ، چون دارمت دوست
صدای تنهایی شده حرف دل.
خوشحالم این جا دیگه کسی تنها نیست
این جا فقط سانی نیست
بوی هر دو تون میاد
بوی دو دوست خوب
براتون آرزوهای خوب می کنم.
سلام ساناز
خوبی؟
ببخشید مدتی بود نبودم. سرم گرم امتحانا و پروژه و اینجور چیزا بود. چند روز بعدشم کلا حس و حال وب و نوشتن رو نداشتم. متنی که گذاشتی رو خوندم. خیلی زیبا بود. آقا مصطفی هم مثل خودت قلم خوبی داره. :)
به مناسبت سهمیه بندی بنرین ، شرکت ایران خودرو ایران خودرو پیش فروش الاغ را آغاز کرد ....
می خواستم چشم های تو را ببوسم تو نبودی، باران بود. رو به آسمان بلند پرگفت و گو گفتم: تو ندیدیش...؟ و چیزی ، صدایی ...
صدایی شبیه صدای ادمی آمد. گفت: نامش را بگو... تا جست و جو کنیم!
نفهمیدم چی شد که باز یکهو و بی هوا، هوای تورا کردم. دیدم دارد ترانه ای به یادم میآید. گفتم: شوخی کردم به خدا! می خواستم صورتم از لمس لذیذ باران فقط خیس گریه شود.
ورنه کدام چشم، کدام بوسه، کدام گفت و گو ...؟!
من هرگز هیچگاه میلی به پنهان کردن کلمات بی رویا نداشته ام.
سلام عزیز
صبح زیبات بخیر...
سلام ،
صبح زیبای تو هم بخیر و خوشی ،
و عشق ..
صدای فاصله هاست
دچار یعنی عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
چه فکر نازک غمناکی!
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
نه , وصل ممکن نیست
همیشه فاصله ای هست.
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست.
و عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی
که غرق ابهامند.
نه ,
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.
سلام
این روزها سر بسیار شلوغه ولی زیبا بود مثل همیشه
سلام
وبلاگ زیبایی داری .
ممنون که بهم سر زدی با اومدنت . نسیم اومد و اینجا را بهاری کرد وپر از گل . آخه میگن گل هدیه ای از بهشته ..... اونهایی که دنبال عشقند و.....
شاید خودشون ندونند ولی عشق پیش اونهاست ...
به روز کردم قدم رنجه کن و بازم سر بزن
منتظر حضورت هستم
همیشه کلمه ها کم می آورند تو را ومرا
همیشه کلمه ها گم می کنند عمق فاصله را
باز آمدم...