نشنیدم ؟
تو چه گفتی ؟
گناهم دوست داشتن است
من که راز چشمهای او را می دانم
درک کن
فقط به امید دستهای بخ زده ات
اینجا مانده ام ...
تو
من
چه اندوخته ایم؟
تاوان سالهای بی خبری از عشق را پس می دهیم
رفع شد عطش تو با یک پیاله آب
اما من ...
تشنه تر شدم به سایه نشین آب
از کوته نظریت نیست
که نمی دانی
شبیخون زد به
تنهایی بزرگ من
.
.
.
فراموش کردم
زمانیکه چینی بند زن
تکه های شکسته دختری
که در آینه خود هیچ نداشت را
بند زد،
معجزه ای رخ نداد
که فردا توان برخاستنم باشد
و اگر امروز فرصت این است که برخیزم
فقط بخاطر اوست ...
زیباست ،
و اگر امروز فرصت این است که برخیزم
فقط بخاطر اوست ...
ممنونم که خبرم کردی.
برمی گردم
لا لا لا لا ٬ نخواب دنیا خیسه
واسه کم آدمی خوب می نویسه
یکی لباش همیشه غرق خنده ست
یکی پلکاش تو خواب هم خیسه ...
سلام ...
عالی بود
ضمنا در مورد اهنگی که گذاشتی باید بگم سیستم محل کارم اسژیکر نداره ولی در اولین زمان ممکن در خونه به هنگ وبت گوش مینم
شاد باشی
س ا ج د
I needed something to believe in
نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
You touched me with your eyes and I believed.
نگاهت بر من افتاد و باور کردم.
I needed something to believe in
خواهان کسی بودم تا باورش کنم
You shared yourself your dreams
خود و رویاهایت را با من تقسیم کردی
And I believed. But
و باورت کردم.اما
What I really needed
آنچه که به راستی نیازمندش بودم
Was to believe in myself .
باور کردن خود بود
یکی از عجایب تاریخ ادبیات رو نوشتی می دونستی یانه؟
من می گم اونوسریع از روی وبلگ بردار که خیلی جای کار داره
می تونه خیلی راحت تورو به جاهایی که حتی فکرشم نکردی ببره
درود
بدرود
بیا و یکبار هم که شده برخاستنت محض خاطر نازنین کسی نباشد،
برخیز و پا بر گرده کسی بگذار که شکسته ات می خواهد!
خاطر نازکت نرنجد از این زبان سخت خشونت،
و از هجوم سیاه تنهایی،
"تو"..... فقط برخیز،
بی هیچ بهانه
امشب افسانه هایم تماشایی ست ، می خواهم تو را به رویاهایم دعوت کنم تا در آن سکوت و تاریکی قصه غصه های سالهای رنج را برایت به تصویر بکشم ، کاش سیاهی شب ابدی بود و ستاره ها ماندنی .
امشب فرشته های کوچک آرزوهایمان برایمان اسپند دود میکنند .
امشب نمی خواهم کسی به کلبه رویاهایم بیایید تا با تو به افق دوری که در سالها انتظار می دیدم برسم .
منتظر حظور سبزت
کاش واژه حقیقت آنقدر با لب ها صمیمی بود که برای بیانش به شهامت نیازی نبود
عالی بود ممنونم خبرم کردی
خانه ام آتش گرفته است آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرش ها را
تارشان پر پود
من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته سوزان می کند فریاد ای فریاد ای فریاد
خانه ام آتش گرفته است آتشی بیرنگ
همچنان می سوزد این آتش نقش هایی را که از دستم به خون دل بر سر و چشم در و دیوار در شب رسوای بی ساحل
وای بر من وای بر من .
وای برمن سوزد و سوزد غنچه هایی را که پروردم به دشواری در دهان گود گلدانها روزهای سخت بیماری
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان شاد دشمنانت موزیانه خنده های فتحشان بر ره بر من آتش به جان آخر در پناه این مشبک شب
من به هر سو می دمم گریان از بیداد می کنم فریاد ای فریاد ای فریاد
وای بر من همچنان می سوزد این آتش آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوار وانچه دارد منظر و ایوان
من به دستانی پر از تاول این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب او روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد به گردش کو تا سحر گاهان که می داند که بود من شود نابود
خفته ام بی مهربان همسایگانم شو در بستر
صبح از مانده بر جا مشت خاکستر مانده بر جا
وای .... وای ....
وای آیا هیچ سر بر می کنند از خاک مهربان همسایگانم از پی دلدار
سوزدد این آتش بیداد بنیاد می کند فریاد ...
ای فریاد ....
ای فریاد ...
سلام
برخیز به همت دوست داشتن
برخیز که کم چیزی نیست دوست داشتن
برخیز که دلتنگی باید تو را به حرکت وادارد
برخیز که او نیز منتظر است تا تو به سراغش بروی
برخیز که برخاستن اولین قدم پرواز است
و دعا کن که این خلبان گرفتار شده در بیابان نیز بتواند دوباره پرواز کند
عزیز دلم « او » دلیل نیست،
بهانه است برای برخاستن.
و تو اگر بخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــواهی
روزی نهایت برمی خیزی
اگر نخواهی بهانه یک جایی خاموش می شوند....
مرسی برای آپ.
برخاستن معجزه نمی خواهد امید میخواهد و دستانی متکی به زانوان
بلند شو
شعرت رو طبق معمول قشنگ و با احساس نوشتی ....
اما این قسمت(فقط به امید دستهای یخ زده ات اینجا مانده ام)ودرکل نیمه ی دوم شعرت عالی بود
اگه اجازه بدی جناب شاعر چند تا از شعراتو برای خودم تو دفتر خاطراتم بنویسم .
منتظر اجازه شما هستم؟
سلام صدای تنهایی چطوری؟
کم پیدایی
چه خبرا با مطالب حال می کنی؟
وب سمیرا چطوره؟
می بینمت
فعلا...
عجب وب خفن و توپی داری بابا دمت گرم ..به فقیر فقرا هم یه سری بزن...جدا که با سلیقه ای هم توی شکل وب هم انتخاب مطالب
و اما من ...
شنیدم ،
هر آنچه گفت ،
گناهم سادگی ام بود و سادگی اش
گناهم مهربانی ام بود با او و دیگران
گناهم خوشرویی ام بود وبس
و او هیچ وقت سعی نکرد مرا و گناهم را ببخشد
چه گناه برزگی مرتکب شده بودم ، خدای من
راز چشمانش را که همه می دانستند
من راز دلش را هم خوانده بودم
درک کن ، بپذیر ، درک کن تا کجا؟؟؟؟
من اما به امید نگاهِ گرمش ماندم ، اما ...
اما او نگاهم را ....
آری ، این را می پذیرم
تو و من
چه اندوخته ایم ؟؟؟؟؟؟؟
ولی نه ،
من تاوانش را هم دوست دارم ، چون تو را دارم ، و خدایم که همواره با من است ..
نه ، عطش عشق را شهد عشق میباید ، نه پیاله
و در پایان ،
اگر این خاطرها نبود ، من هم نبودم
حتی زنده بودنم را هم خاطریست
که اگر چنین نبود .......
بازدیدکننده شماره 2777 هستم
امیدوارم برام شانس داشته باشه
عجیب . و جسورانه !
سلام
فکر کنم شما آدرس رو دقیق جایگزین نمی کنید!
شایدم پسوند فایل رو نمی نویسد مثلا Mp3 , wma , ...
نه , راستی اول کد را در یک فایل TXT ذخیره کنید بعد اون رو در ویرایش قالب ذخیره کنید
برای اطمینان از درست بودن کد "کد قرار دادن آهنگ در وبلاگ " رو در سایت گوگل سرچ کنید
شاید کدی که من براتون فرستادم مشکلی داشته باشد!
سلام به صدایی که تنها نیست
خوبی عزیز؟
مرسی از لطفی که به من داری
خیلی خوشحال شدم که آپ کردی
اونم آپ به این قشنگی و با احساس ظریف و عمیق
دلت همیشه با احساس قلمت همیشه روان
شاید گناه ما دوست داشتن است!!!
پاهای عشق و عاشقی تاول زده بگی نگی
انگار تموم زندگی گرفته بوی کهنگی
آنکه از من دل برید و ترکم کرد ،
پس چرا پس نداد آن دل را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خانه ام آتش گرفته است آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرش ها را
تارشان پر پود
من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ و خروش گریه ام ناشاد
سوزدد این آتش بیداد بنیاد می کند فریاد ...
ای فریاد ....
ای فریاد ...
..
سنگ تموم گذاشتی!!آفرین به این سلیقه..هزار بار گوش دادم.سیر نمی شم.
.........
با پاهای تاول زده و لبهایی که هنوز عطش دارد،خاطر عزیزی دارد «او» که توان برخاستن داری...
سلام...با احساسی ناب نوشتی..
تا حالا سراغی از خودت گرفتی توی خلوت؟؟؟
به دیدارم بیا... یا علی
باز هم زیبا مثل همیشه... داری بدعادتمون میکنی!
چه آهنگ نازی گذاشتی برای بلاگت...
ممنون که خبر دادی آپی.شعر زیبا و قشنگی بود.راستی شعرهات رو خودت می نویسی؟؟؟
امروز خیلی بیقرارم
من او را می نگرم و او ...
مانده ام
تا به کی معنای دوست داشتنم را خواهد فهمید
امروز محتاجم به نفسهایش
ولی جای خالیش را احساس می کنم بدتر از همیشه
دیروز نیمه ای که پنهانش میکردم
دلم را با خودش برد
امروز که برخاسته ام بی هیچ انگیزه ای
می دانم شاید عادت کرده ام
به دستهای یخ زده ات
ولی باز به انتظارت می مانم
تو در بعد من زندگی می کنی و من در بعید تو
.......... واین چه حکمی است که ما باید به خاطر دوست
داشتنمان هلاک شویم ..............
سلام سانی من
بیقراری نیر جزء ی از زندگیست
که اگر نبود آرامش معنایی نداشت
از چه مانده ای عزیز
فهمیدن ؟
نه تنها امروز که روزهای دیگر هم محتاجیم
جای خالی ، جای خالی
هیچ کس جای خالیِ دیگری را پر نمی کند جز او
انگیزه ،
دست یخ زده ،
امید وار باش عزیزم
لبخند را ....
من هم بی قرارم . من هم بی انگیزه ام
ولی لاجرم باید زیست ، نفس کشید
بازی کرد ، بازی داد
دل داد و شاد بود .....
سلام
هیچ کس قرار نیست جای خالی کسی را پر کند
خاطر عزیز هرکس جای خودش
می خندم تا انگیزه هایم را پیدا کنم
باید زندگی کنم
نفس بکشم
و به امید همه آنچه که در زندگیم شکل گرفته
دل می دهم و شاد زندگی می کنم ...
عضویت در این گروه واستفاده از مزایای آن کاملا رایگان میباشد.
مزایای عضویت در گروه رایکا سافت
دریافت روزانه حداقل 5 ایمیل در زمینههای مختلف از قبیل: طنز، عکس، Wallpaper، شعر، داستان، روانشناسی، کتابشناسی، ایرانگردی و جهانگردی، آموزش کامپوتر و ...
دریافت روزانه یک ایمیل خبری با محوریت اهم اخبار روزنامهها، خبرگزاریها و روزنامههای اینترنتی.
دریافت آپدیت AntiVirousها و FireWallها و دریافت نرمافزارهای مفید و متنوع به همراه آموزش چگونگی نصب و استفاده از آنها
دریافت جدیدترین آلبومهای موسیقی
شرکت در برنامههای فرهنگی-آموزشی و تورهای سیاحتی گروه.
و بسیاری مطالب و برنامههای متنوع
http://rayka-software.persiangig.com/other/help.htm
هنوز دعوت نامه نمی خواد عجله کنید دوستان شاید دعوت نامه ای بشه موفق باشید
راستی دعوت نامه پرشین گیگ و پارسا اسپیس تا دلت بخواد به فراوانی می ده
همکنون به جمع 1200000 نفری رایکا سافت بپیوندید
برای صفیه عزیزم
که با رفتنش ، وجودم را خاموش کرد :
گاه گاهی که دلم میگیرد
پیش خود می گویم
آنکه جانم را سوخت ، یاد می آرد از این بنده هنوز
سخت جانی را بین ، که نمردم از هجر
مرگ صد بار به از بی تو بودن باشد ....
فراموش کن چیزی را که نمی توانی بدستش بیاوری
و بدست آر چیزی را که نمی توانی فراموشش کنی
ندگی دیگر هامن رنگ بد مرگی هم نیست.....
سلام آقا مصطفی
امیدوارم که حالتان خوب باشد و خواهش بزرگی که از شما دارم این است که در درجه اول خودتان را دوست داشته باشید و برای رشد خودتان بیشتر ارزش قائل باشید و با این روش به آرامش خواهید رسید و به فرامایش مولا علی بدبخت آن انسانی که به ارزش خویش پی نبرد...
ببخشید که بدلیل کار زیاد نتوانستم زودتر خدمت برسم اما دیر امدن بهتر از نیامدن است ... موزیکی که گذاشتید بسبار مورد علاقه همسرم است اما صدای خواننده مرا بسیار غمگین می کند و برای همین زیاد گوش نمی دهم ... چون برای تلاش کردن و کار کردن به روحیه شادی احتیاج دارم ...
سلام
فکر می کنم دیگر به دیر آمدنم عادت کرده باشید..
گرفتارم، عجیب! ... بیشتر با خودم !
اینکه موسیقی برای وبلاگت گذاشته ای خیلی خوب است ولی مشکل اینجاست که سرعت لودینگ پیج وبلاگت بسیار افت کرده که به نظرم حجم موسیقی در این مساله تاثیر بسیار داشته است..
موفق باشید..
سلام دوست عزیز اگه می خوای با سمیرا ارتباط داشته باشی با این آدرس می تونی باهاش صحبت کنی
می بینمت
فعلا...
سلام
سلام
چطوری سانیِ من
خوبی عزیز ؟
ما رو نمی بینی ....
سلام
مرسی خوبم...
از کامنت قبلی که برات نوشتم چیزی سر در آوردی؟!!!
الان متوجه شدم!
یه دنیا غلط املایی توی یک جمله!
کجایی سانی؟
روزگاریست که ما را نگران می گذاری....
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را برگسلیم
از همه بیگانه شویم
جان سپاریم
دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم
سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمیریم مپندار که مردانه شویم
سلام عزیز ،
زودتر خوب شی
سلام سانی جان
نوشته ات خیلی زیبا بود
جدی میگم
هر چه از دل بر آید...
فقط چرا این قدر غمگین؟
یه جوریه
من حسش میکنم
عزیزم
ممنون که کمکم کردی
روزهای سختی بود که با کمک تو گذشت
دوستت دارم
منتظرم آپ کنی ........
روزی صد دفه می یام و برمیگردم
سلام
خوبید
ببخشید که دیر اومدم
دلیلش ... بود
خوندم
قشنگ بود
ولی حالا نمیتونم چیزی بگم
ام ام تی
من معمولا وقتی که میرم زیارت
اونایی که التماس دعا داشتن یادم میره
به همین دلیل کلی میگم هرکی که التماس دعا داشته ...
ولی اونجا شما از معدود آدمایی بودید که دقیقا یادم اومد
امیدوارم دلتنگیتون خوب شه
و در پناه خدا همیشه سربلند و پیروز باشید
بازم میام اینجا
انجا برای خودتونه یا کس دیگه ای هم اینجا رو آپ میکنه؟
...
به شادی بخندی همیشه
یاعلی
م.محمد.م.م
سلام محمدم
خوبی
خیلی خوشحالم کردی عزیز
اینجا وب سانیِ
دوست عزیز من
ولی اینجا خونه منم هست
همیشه بیا ،
خوشحال میشم
ممنونم که منو تو اون وضعیت یادت بود
مرسی محمدم
مرسی
سلام..من آپم یه سر بیا
آرزویم این است: نرود اشک در چشم تو هرگز، مگر از شوق زیاد، نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز، و به اندازه هر روز تو عاشق باشی، عاشق آن که تو را میخواهد، و به لبخند تو از خویش رها میگردد، و تو را دوست دارد به همان اندازه که دلت میخواهد.
سلام
جالب بود ولی دوستانه بگم اگه رنگ قلم یا رنگ گل عوض می شد بهتر می شد بخوانی
بروزم ** یعنی ممکنه ؟
اول : سلام و پوزش از تاخیر همیشگی ...
دوم : بودنت را یک دنیا سپاس.
سپس: سیر کارهایت جدا صعودی است. کار دلنشینی بود بی تعارف. بند آخر از همه ی کار یک سر و گردن بالاتر بود. انتقاد خاصی به ذهنم نمی رسد. یا کارت خیلی خوب است یا من خیلی خسته ... اما دو نکته ی کوچک : خوب است برای تلاش ذهنی مخاطب هم جایی قدر و ارزشی قائل شوی. این تلاش ذهنی حاجتمند تصاویری نگشوده اند ، یا حداقل کمی ایجاز و صرفه جویی در کلمات. نکته ی دیگر در مورد موسیقی کلمات است. گاهی با پیش و پس کردن کلمات یک سطر ( تا حدی که از منطق طبیعی کلام دور نشود) می توان به موسیقی دلپذیرتری دست یافت: گناهم دوست داشتن است ،من که ... :
دوست داشتن
گناه من است
منی که راز چشم های او را
می دانم...
و نکته ی آخر اینکه کمی بیشتر دقت کن و مرور ! مخاطب شعر تغییر کرده است: من که راز چشم های او را می دانم... فقط به امید دست های یخ زده ات... (او یا تو ؟؟)
سطر بعد می گویی تو / من . و باز در آخر فقط به خاطر اوست ...
پس از سپس : حضور همیشگی ات را جدا سپاسگذارم. و از خواندن کارهایت همیشه لذت می برم. تاخیرهایم را به بزرگواریت ببخش.
موخره : آرزوی موفقیت
سلام
نه ام ام تی
این که من به یادت افتادم اصلا به من ربطی نداره
از کس دیگه ای باید تشکر کنی
...
شاد باشید
یاعلی
م.محمد.م.م
لبهایم رنگ پوستم را به ارث برده
وانگار که جر خورده باشد
وقتی که آب لبان تو.....نیست
ومن هی بخیه میزنم به آب زبانم
وتنم غلت میخورد
میان بستری که تنها سرگیجه های تند را نصیبم می کند
بی نشان از تن تو...
سردم میشود وقتی جامه ی تنم
غیر از تن توست