می خواست قلم نقطهء ضعفش بنگارد بیچاره ندانست علی نقطه ندارد
تو همانی که بهار را برایم به ارمغان آوردی
من همان کودکی هستم که روزهایم را با تو شمارش می کردم
وامروز هم که تو نیستی ، شمارش روزهایم تکراریست
وامروز چقدر جای خالیت را احساس میکنم
به دستهای پینه بسته ات می اندیشم
من با وجود تو هیچگاه نفهمیدم
وقتی می نوشتند ...
((بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از آن تصمیم کبری ،
ابرها هم
یا سیل می بارد یا باران ندارد
بابا، انار و سیب و نان را می نویسد
حتی برای خواندنش توان ندارد
انگار بابا هم کلاس اولیهاست
هی می نویسد این ندارد، آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران آید
این انتظار خیسمان پایان ندارد
برادر گوش کن ، نقطه سرخط
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد))
.
.
.
تو مثل مادر برایم لالایی نخواندی
قصه نگفتی ...
غرور مردانه را برای بار اول
در چشمهای تو جستجو کردم
بابا ، با من بود
وقتی با آغوش گرمش
می خندید و
تنها درخواستش ، بوسه بود
بابا همان تکیه گاهم بود
و من همان کودک 7 ساله
که بر روی شانه هایش
دنیا را فتح می کردم ...
سلام
میلاد با سعادتِ مولود کعبه ، حیدر کرار، علی ابن ابیطالب و همچنین روز پدر رابه همه دوستان و پدران ، مخصوصاً پدر خودم ، هر چند که مدتهاست در بین ما نیست و هر روز بودنش را بیشتر نیازمندم و جای خالیش را همیشه حس میکنم ، و به مصطفی عزیزم که همیشه وجودش را سپاسگزارم تبریک و تهنیت میگویم ،
دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
بی یاد علی اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان علی اگر نگیرم چه کنم
مرسی سانی
منم این روز رو به همه پداران عزیز تبریک میگم ...
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
((بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد .............
شعر فوق العاده ایست . و تشکر از شما به خاطر نوشته هایژر از احساستون
ابرها هم
یا سیل می بارد یا باران ندارد ،
....
و من همان کودک 7 ساله
که بر روی شانه هایش
دنیا را فتح می کردم ...
خیلی زیباست سانی
هر بار که میخوانم احساس میکنم بازهم باید بخوانم ،
دیروز نوشته های قبلیت رو مرور میکردم
یاد اون روزهایی افتادم که میگفتم قشنگ مینویسی و تو همش میگفتی من دارم ....
و فقط میخوام به تو دلداری بدم .
همیشه بنویس .
راستی ؟
من هم بودنت را همیشه سپاس گذارم .
صبحت هم بخیر ،
دوستت دارم عزیز
سلام عزیز
منم روز "علی" رو بهت تبریک میگم. من نه ادای عرفا رو در میارم، نه ریش بلندی دارم و نه کشکولی که به دیوار اتاقم آویزون کرده باشم اما... شاید حرف زدن هم درموردش جالب نباشه. علی یه موجود عجیبه که بسختی میشه درموردش حرف زد. کسی با اون خشونت توی جنگ و کار بدنی آدم باورش نمیشه توی دل شب زار بزنه و چیزی مثل دعای کمیل بگه. قابل دوست داشتنه. خیلی زیاد.
واقعا متأسف شدم که نوشته بودی پدر عزیزت رو از دست دادی. تجربه سختی باید باشه. امیدوارم روحش تا ابد در آرامش به زندگی ادامه بده.
و اما خودت.....
اولا که بی معرفت شدی سری به من نمیزنی :-)
آدرس جدیدم رو داده بودم www.pedram51.blogfa.com که هرچی منتظر شدم خبری ازت نشد. رسمشه لوطی؟!
دوما: قالب قشنگی انتخاب کردی. مبارکه.
سوما: لطفا زحمت بکش توی قسمت لینک، آدرس جدید منو وارد کن. ممنون.
چهارما (میدونم اشتباهه اما بهتر از اینه که بگم: رابعا!!!) متن قشنگی نوشته بودی با شعر قشنگی که آدم رو به فکر وادار میکنه.
موفق باشی، همیشه.
مخلص
سلام ساناز جان
متاسفم برای پدرت
امیدوارم روحش در آرامش باشه
تولد علی روز بزرگیه
من امام علی رو خیلی دوست دارم
یه رابطه ی خاص باهاش داشتم قدیم تر ها
حق یارت
یک آفتاب تابنده سلام
میلاد مولود کعبه بر شما مبارک
مثل همیشه زیبا بود.
زیبا بود / از اهالی همین کره خاکی/ در کف دستش گوهری بود که همه مردم شهر از تابشش خیره شدند/ نور صبح خداوندی از مردمک چشمانش می تراوید/خورشید را در چشمانش داشت و ندا در داد آی مردم اینک منم یگانه مرد آزاده / نان آورده ام / نان گرم گندم /
ای سراسیمه قشنگ
نا گهان مثل غزل
با من از لحظه ی دیدار بگو
از تب آلوده ترین بوسه ی شوق
از هم آغوشی یک لذت خوب
با من از فرصت تکرار بگو
ای نگاه تو جواب دل من
با من از عشق بگو
حرف بزن
من همان تشنه ی یک جرعه ی دیدار توام
wow, آهنگ زیبایی انتخاب کردی. الان شنیدم.
سلام
صبح بخیییییییییییییییییر
خوبی سانی ؟
سلام !
برای یه جشن تولد وبلاگی دعوتین ...
دیر نکنی ها !
یه سر بزنی میبینی تولد کیه.
ممنون که میای و تنهامون نمیذاری
علی را چه به نامم
علی را چه بخوانم
علی مرد حقیقت
علی شاه طریقت
برو سوی علی تا که وفا را بشناسی
ببر نام علی تا که صفا را بشناسی
علی مرهم دلهای خراب است
....
موفق باشی
سلام
علی گویم ... علی جویم ... در میان گلها و با عطر گلها وجودش را حس می کنم
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریهی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
سلام.
مرسی از حضور سبزت.
باید بگم وب لاگ خوبی داری.
موفق باشی.
صلوات!
خوشحالم که دوباره توی وبلاگم دیدمت. اما ناراحتم که اینقدر گرفتاری. خب، کاریش نمیشه کرد: زندگانی سیبی ست گاز باید زد با پوست!
آپ میکنی یا آپ کنم؟!
مخلص
مرسی بابت لطفتون
حسابی شرمنده ام کردید
من نبوده ام این روزها
گمان نمی کنم ازین پس هم زیاد به چشم بیام
اما همیشه خواهم خواندتان
همیشه.................
دوستتون دارم!
راستی این جا باز هم قشنگ تر شده!
خسته نباشی عزیز
سلام
لینکت کردم لینکم نکردی
بهت سر زدم بهم سر نزدی!!!
آپم
سلام
من داش هوتی هستم
دستبند توی دستم
من تنها نشستم
کفتر روی شستم
خوب چطوری؟
چی کارا می کنی؟
آهان در مورد بنر شما باید اون کدی رو که من تو اون تگ سفیده گذاشتم رو کپی کنی و در هر جای قالبت خواستی قرار بدی ترجیها بالا
فعلا...
سلام نازنینم
ممنون که بهم سر زدی مطلبت زیبا بود عزیزم یه پدر اگه در بین خانوادهاش هم نباشه اما همیشه حضورش و مهربونیش حس میشه و این آرامش و شادی تو که باعث آرامش روح پدر نازنینت میشه پدرت راه دوری نرفته .رفته سفر .جایی که همه ما یه روز میریم قبول دارم نبودن فیزیکی و مادی یه پدر تو یه خانواده سخته اما روحش همیشه همراه و مراقبتونه چون مرگ پایان عشق نیست .
سلام دوست خوب من
از مطلب بسیار زیبایت لذت بردم.
امیدوارم سایه همه پدران روی سر فرزندان مستدام و اثربخش باشد و پدر شما هم در جوار رحمت حق مشعوف.
راستی خودت پدر شدی یا نه؟
سلام
به روزم یه سر بزن