از دو سوی دستهایم را باز می کنم
احساس خلاء نمی کنم
هوا را لمس می کنم ...
راحله عزیزم
وقتی برایت می نویسم
امروز من عاشقم ، عاشقتر از گل یاس
دلم می خواهد با احساس شاعرانه ات
ظرافت و سپیدی گلبرگ یاس، عطر و بویش را احساس کنی
اگر من از او ، و بازی روزگارش دل گرفته ام
نه از برای تنهائیست ...
خروش و تقلای امواج دریا برای رسیدن به ساحل
از روی تنهائیست؟
نه، بلکه برای در آغوش کشیدن ِ معشوق است از روی دلتنگی
سَرِ انگشتانم تیر می کشد ،
قلمم نا توان است از نوشتن احساساتم
برای او لبریزم از شعر
اگر امروز آرامش را درنگاهش جستجو می کنم
فردا خاطراتم آرامش و یادش را به روحم تزریق می کند
می دانی ...
اگر او نباشد ، باز مثل همیشه خالق او هست
پس من هیچگاه تنها نیستم
الهی مصطفی دورت بگرده
خیلی زیبا بود عزیزم
راخله جان دیدی سانی من تنها نیست ؟
از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد:گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنی
سلام به دوستای خوبم سانی و مصطفی
طاعات و عبادات و یک ماه روزه داری قبول حق
عیدتون مبارک[لبخند][گل]
صدای تنهایی تون به ما می رسه و شوق دیدارتون در جان می مونه
مشتاق حضوریم دل از دست رهاکن
سلام سانی عزیزم
یه دنیا ازت ممنونم
این که میگم یه دنیا یعنی نهایتی براش نمیتونم پیدا کنم
تو بذار به حساب کوچیک بودن رویاهام که تا همین جا قد میده
سانی به ارامشت حسودیم میشه
من چرا آرامش ندارم من چرا نمیتونم آرامشو احساس کنم
من کلی به یادت بودم و هی دعا کردم آروم باشی
خوشحالم که هستی
الان تمرکز ندارم دوباره میام
متنت خیلی قشنگ بود بازم ممنون
سلام به همه دوستان
اگه بخوام اسم تک تکتون را بیارم سانی باید کل صفخه وب شو در اختیار من بذاره ،
رمضان امسال هم تموم شد ، امروز داشتم به سانی میگفتم : یعنی سال دیگه سعادت دارم رمضون باشم ؟
من پیشاپیش عید سعید و به همه دوستانم ، سانی گل گلاب عزیز دل ، راحله ، هجران ، بوتیمار ، تنی ،خلبان ، پدرام ، سعید خان ، خاله مهناز ، هوتی ، چرکنویس ، مرجان عزیز ، محمدم و همه وهمه تبریک میگم ،
طاعات همگی قبول درگاه حق
بعد از یکماه احساس دلتنگی می کنم که میخواد بره
خیلی بهش عادت کرده بودم
یه جوری احساس میکردم برگشتم به دوران خردسالی که با چه ذوق کودکانی به انتظار آمدنش بودم تا به همه ثابت کنم که منم بزرگ شدم
الان که باید باهاش خداحافظی کنم می بینم که خوب ازش سیر نشدم و هنوز بهش احتیاج دارم و باید یکسال دیگه به انتظار آمدنش باشم
امسال ماه رمضون واسه من یه عطر و بوی دیگه ای داشت
بعضی از افطارها خیلی بهم می چسبید و هرروز انتظار روز جدیدشو داشتم ماه رمضون امسال متفاوت بود واسه من ...
مصطفی عزیزم امیدوارم سالیان سال سعادت دیدن ماه رمضون را داشته باشه و همیشه دلت سرشار از شادی و خوشحالی باشه و در طاعات و عباداتت واسه من هم دعا کنی
دوستان عزیزم
این عید سعید رو به تمام مسلمانان عزیز بخصوص دوستان این وب کوچک تبریک میگم و برای همه آرزوی تندرستی دارم ممنونم از بودن همتون ...
چشماتو ببند منو تو ذهنت تصور کن . . . . منو دیدی؟ . . . . تبریک میگم تو ماه رو روئیت کردی!!!! عیدفطر مبارک
teti: زندگی اجبار است
مرگ انتظار است
اگر رفتم تو یادم کن
اگر ماندم به مهر خود تو شادم کن
سلام من اینجا کمی غریبم اما سلام دادم جوابشو حتما خواهم شنید .قشنگه !!شعرات خیلی قشنگه !!
پیروز باشی.
سلام دوست من
من دلیل این نوع برداشت شما و یکی دیگه از دوستان رو متوجه نمیشم
من کاملا باصحبت هات موافقم و اما تنهایی مرد و اشاره این پست به اون ..
راستش احساس میکنم در وهله اول بزرگترین اشتباه من نذاشتن سه نقطه در اول این پست بود چون مطمئنا دانستن کلام استاد قبل از رسیدن به نوشته های این پست در کتاب هبوط در کویر باعث درک بهتر شما از خواسته استاد در بیان جمله های ذکر شده میشه بنابراین شدیدا بر این اعتقادم که خیلی خوب میشه با خوندن این کتاب با دلیل و برهان جمله های این پست آشنا بشی و از برداشت اشتباه دور .
اگر این کتاب هم در دسترست نیست خوشحال میشم برات پستش کنم و بعد خوندنت نظرات رو بشنوم .
و بعد اینکه این پست شامل این پارگراف هم بوده که اگر دقت کنی فکر کنم همان گفته های خودت باشه
((در بهار، هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند باد تنهائی را در سرت بیدار می کند. هر گل سرخی بر دلت داغ آتشی است. بیشتر از همه وقت، دشوار تر از همه جا، احساس می کنیم که در این "مثنوی" بزرگ طبیعت "مصراعی" ناتمامیم. بودنمان انتظار یک "بیت" شدن!))
به نظرت این جمله ها چیزی غیر از نظر شماست ؟مصراعی ناتمام - انتظار یک بیت شدن ...
و در انتها به شخصه معتقدم حتی جملاتی که در بیان تنهای ادم و نیاز اون به حوا ارائه شده چیزی به دور از برداشت ساده در مورد تنهایی ..!
در هر حال از نظرت بسیار ممنونم دوست من
شاد باشی
س ا ج د
سلام
اول بگم که شدیدا خوشحالم که دوستانی دارم که با این همه وسواس پست های منو میخونند و نظراتشونو ولو مخالف بهم میگن ..!
و بعد اینکه من به همان دید استاد اعتقاد دارم و بس .
((در بهار، هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند باد تنهائی را در سرت بیدار می کند. هر گل سرخی بر دلت داغ آتشی است. بیشتر از همه وقت، دشوار تر از همه جا، احساس می کنیم که در این "مثنوی" بزرگ طبیعت "مصراعی" ناتمامیم. بودنمان انتظار یک "بیت" شدن!))
شاد باشی
س ا ج د
میشه کمی بیشتر بدونم اینجا چه خبره چی معامله می کنید محبت؟یا.....کی می خواد بره کی می خواد بیاد من که دیدم همه می رن موندن کمی بی معنیه برای وجود اما روش درست ماندگاره و این مهمه.
سلام
شعرت به نثر نزدیک بود می شد که یک متن ادبی (عاشقانه)بود تا یک شعر قوی و محکم
یک پیشنهاد شروع کن بهNآئةآ» »وؤة»
سلام موفق باشی
عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظراست تا که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم
اسم شما سانیه؟
شاید فکر میکردم زنی.............شاید هم زنی؟...........راحله برایمان بزرگ شد...شعرش کردی دوست من...خدا هست و این بهترین دلیل بودنشه
سلام دوست عزیزم
اسم من ساناز هست ولی بچه ها عادت کردن بهم میگن سانی البته چون مصطفی اکثر موقعها سانی میگه و مینویسه برای همین بچه های خودمون هم بهم میگن سانی و در مورد زن بودنم هم درست فکر کردی من اسم شما رو نمی دونم ولی عزیزم راحله بزرگ هست دوست خیلی خوبیه واسه من و من برای اون ارزش زیادی قائل هستم شاید خیلی ازش دور هستم و نمی بینمش فقط از طریق این وب و کامپیوتر باهم در ازتباط هستیم ولی میتونم احساسش کنم ...
خدا هست و بودنش مایه آرامشه
؟