احساسی باکره
قلبی پاک و ترک نخورده
وجدانی آسوده در آغوش تو
در آن لرزش پُر شور ِ شبانه
تو را فریاد بزنم ؟ تا سر حَدِّ جنون
تا تارهای صوتی من
بالا بیاورد
احساسی پُر خون
کاش، کاش آدم برفی بودی
تا بی هیچ خط ِ ممنوعی
سرمای وجودت را در آغوش می گرفتم
عطش و گرمای تنم را پایین می آوردی
دلم می گیرد از این زمانه
از خودخواهی های کودکانه
می شنوی صدای رفتنم را؟
همچون به آرامی صدای رودخانه ...
تقصیر من نیست، که این بغض اگر می شکستی
می شنید طنین خوش آواز خواستنم را
کاش طعم اشکهایم را می چشیدی
تا بدانی چقدر دلتنگتم در این فاصله ء کوتاه
بازم اول شدم .........
الان میرم میخونم
میدونم و نخونده میگم خیلی زیباست
سلام
منم پس دومم
شعرتم مثل همیشه بود
شاد باشی
س ا ج د
چقدر حس مشترک داریم
چه عجیب!
چقدر دلتنگم در این فاصله کوتاه
زیباست ... !!
نمی دانم، چه سریست که احساس می کنم تو را با تمام وجودم احساس می کنم.
اشعار تو ،
زیباترین کلام های صادقه ای هستند که لا به لای قلب ترک خورده آدمها باقی مانده اند.
مرا، الیاد را،
شیفته صداقتت دریاب!!!
آزاد، ... مثل پرنده
سلام
ممنون که خبرم کردید
شعر قشنگی بود
سبز باشید
احساس سایه روشن های کلامت مسخ کنندست، تضادها در توافق کلام بسیار زیبا به چشم میان و من انگار خط خط احساس تو رو خاطره میکنم...
احساسی که بر انگیخته ای،
من،
در من ...
من،
من آن مرد خسته
در هیئت ملازمت شب
و آغوش پرنجوای تو
گویی
گویی
بکارتم با دستان تو
بافته می شود،
اکنون!
خوشبخت باشی
این شعر بین وزن و بی وزنی در نوسانه که این از یکدستی کار کم می کنه اما جایی که صحبت از احساسات آدمه شاید این حرف اصلا بی معنی باشه ...
( وجدان آسوده در آغوش تو ) تعبیر زیبا و تازه ای بود .
سلام گل همیشه بهار ممنونم که به من سر زدی موفق باشی وپاینده
ممنون ساناز جون
زیبا بود
چه قدر دلتنگم در این فاصله ی کوتاه
شعرت بوی خودتو میده
بوی حرفای نگفته
ممنون خبرم کردی گل خوبم
باعث خوشحالیه که موافق با احساس تو بود ...
فی البداهه بود اما در جایی کاملش می کنم و حتما تو بلاگم تقدیمت میکنم.
خوشحال باشی
سلام دوست عزیز
ممنون که به من سر زدی
بازم بیا من منتظرم
صدایی تنهایی نوشته هات با حال بود من می تونم یه حسی که تو کلامته درک کنم
به من سر بزن
سلام عزیز و تشکر از دعوت...
؛دلم میگیرد از این زمانه؛...لذت بردم از خواندنش...
فقط ؛همچون به آرامی؛ رو اصلاح کنید...
خوش باشید همیشه...
سلام
عزیزم
خوبی
قشنگ بود
مثل همیشه
منتظر اپ های بعدیتم
قربونت باییییییییی
باز بارد به سر مرثیه ام،
شوقی از جنس بلور.
من شقایق ها را می کنم دسته که آواز دلم ساز کنم.
تو در آشوب زمان گم شده ای!
من درختی دارم، آشیانم سر آن شاخه بی حد و کران.
سرو نازی دارم،
آسمانی که دلم در قفس شیشه ای انسانها،
نسپرم تا به هویدای زمان،
نقش خاکستری از سرو سهی بنمایم.
لیک کس را دل عاشق پیشه گی نیست که نیست!
وهم و تزویر زمان،
برده از هوش دلم،
نقش هایی که سپردم سر موج ...
فهم آن روز بلند،
فهم مسکینی رود،
عاشقان بال و پرند.
لیک، سوزی ز سراپرده سازی خفته است.
کسی انگار ودا می خواند.
کسی انگار در این سوی پدیدار زمان،
فال هایش همه پژمرده و گنگ.
در به در تا سر سودای زمان،
عشق می خواهد ... عشق ...
سوز تارش مرده است.
هستم خوب من، هستم.
این هم یک سبد سلام!
...
Enrique Iglesias
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاست بخند ...!
شرمنده از اینکه آدرسمو اشتباه نوشتم
چقدر زود دیر میشود
این روزا خیلی داره زود سپری میشه ، و دلهره من روز به روز بیشتر ، نمی دونم چه اتفاقی قراره بیفته ، ؟؟؟؟
فقط میتونم بگم نگرانم ..
میخواستم راجب این آپ کامنت بذارم ، ولی توانش رو ندارم ،
شاید سکوت بهترین سخن باشه ...
برام دعا کن سانی ، هر پند میدونم تو همیشه واسم دعا کردی و میکنی ...
آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذر گناه من همه چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند
اما اگر خدا بدهد عمر دیگری
سلام
شرمنده که دیر میام و شرمنده تر که خیلی کم میام!
بذارید به حساب گرفتاری.. یا هر چی... بگذریم
قرار نشد پستهای خاکستری بزارید دیگه!! دلمون می گیره ها!
قشنگ بود ولی کاش کمتر دلتنگی چاشنی اش بود..
ممنون که میای عزیز
با تناقص ها و تضادهای کلمات چه عاشقانه ای ساختی واقعا تحسین برانگیزه...
سلام////////////ممنونم از محبتتون////////////
کااااااااااااااااااااااااااش!
کاش آدم برفی بودی..
تا تنهااسیر بازی های کودکانه ام می شدم....
ودر نبودنت باز هم بازی می کردم ..
کاااااااش..
ممنون از حظورتان در وبلاگم
یاد پست آدم برفی سال های قبلم افتادم:
http://www.hejranpoems.blogfa.com/post-88.aspx
حالا برگشته ام از سفر!
برای تو ...
از وبلاگ سفیر عزیز به اینجا آمدم واقعا؛ از خوندن شعرهاتون لذت بردم حسی عمیق و زلال در شعرها هست که قابل لمس . تبریک میگم . از آشنایی با شما خوشحالم .
سلام
خوبی؟
ممنونم خبرم کردی
مرسی
شعرت قشنگ و با احساس بود
همیشه موفق باشی.
هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگه دار اگر هم یه روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم وبه تو نیاز دارم
--------
درود...
امیدوارم که حالت خوب باشه
بعد از مدت ها انتظار !
حضرت عشق به روز شد...
منتظر حضور گرمت هستم عزیز
قربانت
فعلا....
--------- یا حق ! --------
سلام نازنین بوتیمار
خوبی؟
چقدر قشنگ نوشتی
حرف نداره
نفرین به این فاصله ها هرچند کوتاه
سلام ممنون از لطفتون که به یاد من هستین
فکر می کنم هر وقت دل می گیرد صدای خداست که دلتنگ ماست و منتظر یک سلام که هر آنچه خواهی بخوانم تا دهم تو را هرآنچه ظرفیت داری
پس به آقا مصطفی هم بگو نگران هیچی نباشه
حتما یک موهبت عظیم الهی در پیش داره
پیشا پیش مبارک و میمون باشه
چرا رو دل ما پا می ذارن؟؟
سلامی دوباره
خوبی؟
بسیار زیبا و خواندنی بود
کاش ادم برفی بودی تا...............
.....................................................................
..............................
................................................
.........................
به من سر بزن
قشنگ بود مرسی . من دیگر از این زمانه دلم نمی گیرد چیزی نیست که گمان ببرم برای من هم دارد . نه بدهکارش هستم نه طلبی به او دارم . میبینی !زمانه مسیر سرگردانی یک آونگ بی نهایت است .
منم مثل توام!!
آدمایی مثل ما از محبتشون کتک می خورن.
سلام بر سانی عزیزم
سلام خلبان
مرسی
ببخشید اپ یعنی چه؟
من نفهمیدم
تقدیم به تو که حتی دوریت حس زندگی می بخشد،
کسی که تپشهای قلبت فاصله ها را
در هم می نورد و اوج زندگی را قلم می زند.
نگاهت به فروغ خداوندی شبیه است و
نجابتت از خورشید سر چشمه می گیرد.
باز از تو می نویسم،
توئی که چراغ زندگی را روشن نمودی و
اوج صفا را معنی کردی.
از تو می گویم:
از تو آشنای غریب ، از سینه ای چاک ،عشقی آتشین و پاک.
نگو که با یاس های صورتی نسبتی نداری،
با اقاقی ها همسایه نبودی و با آوای-
نم باران بر کویر حسرت دلم نباریدی و با دم مسیحائی بر کالبد بی روحم ندمیدی.
ای مقدس،ای دریائی،آبی بیکران وفا،در قله،ای مغرور سر فراز...
من زیباترین کلماتم را در گلدانی کاشته ام،هر شب با احساسم آبیاری می کنم و
منتظرم تو بر گردی تا با هزار و یک عشق تقدیمت کنم،
پاک وبی ریا،ساده ولی زیبا ...
چه زود وقت رفتن است
همان حکایت همیشگی
چه زود دیر می شود ...
من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو بهمن گفتی
هرگز هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مراغصه این هرگز کشت
حمید مصدق
این روزها با هر که دوست میشوم احساس میکنم آنقدر دوست بوده ایم که دیگر وقت خیانت است ...
باحال بود به منم سر بزن
ساناز،
تو خیلی ماهی ... همین !!
هیچی .. همین جوری ... یهو دلم خواست بگم!!
یلدا را با شکوه جشن میگیریم ,,
این شب را که بلند ترین شب سال است , در کنار یکدیگر جشن گرفته و مانند هر
سال به شادی و پای کوبی خواهیم پرداخت , و از میوه ها و خشکبار سفره ها
رنگین میکنیم ,, باشد که سینه به سینه و نسل به نسل زنده و پویا به آیندگان
این مرزو بوم رسد ,,
شب یلدا بر شما دوستان خجسته باد
سلام مهربان
هنوز قد قامت العشق هستی؟
باران که بارید... دانه های باران را مگر ذکر نکردی
ببار
ببار
...
زیبا بود ممنون .
من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم
نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم
اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم
سلام دوست من
خوبید.
اومدم این ایام ایرانی و اسلامی رو بهتون تبریک بگم شاد و پیروز باشید
س ا ج د