خاطرات ...

نمی دانم چند روز و چند ماه از آنروز گذشته است ، اما قَدِ برگهای یک درخت خاطره دارم و هر روز برگی دیگر از خاطره هایم را اینجا به شاخه ی درخت آویزان می کنم .
اما واهمه دارم از روزیکه درختم خزان زده شود و خاطره هایم زیر برگهای درخت دفن شوند و تو زیر سایه ی درخت باغچه ی همسایه مان خاطره ای جدید آغاز کنی ...
  

(ساناز)

نظرات 2 + ارسال نظر
NimA شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:47 ق.ظ http://Darkknight.blogsky.com

شیردل یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ب.ظ http://SHIRDEL.BLOGSKY.COM

سلام
جالب بود

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد