من شمارو نمیشناسم و آدرسِ وبلاگی هم نذاشتیم کلاً حوصله کل کل کردن ندارم و با نظرات و عقایدتون کاملا مخالفم من اینجا و نوشته هامو خیلی دوست دارم پس سعی نکنید با نظراتتون اینجارو به چالش بکشید ممنون
در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می مانند === من چیزی که اینجا را به چالش بکشد ننوشتم ، با این وجود چون صاحب اینجا شما هستی ، دیگر کامنتی نخواهم گذاشت مرسی
ممنون
مصطفی
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ
زیبا بود
باران که ببارد زمین زنده میشود باران که ببارد گل و سبزه می روید باران که ببارد من به یاد تو ما فتم که چقدر باران را دوست داشتی باران که ببارد دلم تنگ میشود
دوست داشتن باران ...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چتر دلت را ببند
بگذار باران ببارد
خیس تر از این که نمی شوی!
تو را آب برده است
وخیلی ها را خواب برده است
خواب انسان بودن
در صورتیکه بویی از انسانیت نبرده اند ...
احسنت ، خیلی خوب بود
خیلی ها را خواب برده است
مخصوصاً بوی انسانیت را
چه دردی میکشد آنکس که انسانست
و از احساس سرشارست
من شمارو نمیشناسم و آدرسِ وبلاگی هم نذاشتیم
کلاً حوصله کل کل کردن ندارم و با نظرات و عقایدتون کاملا مخالفم
من اینجا و نوشته هامو خیلی دوست دارم پس سعی نکنید با نظراتتون اینجارو به چالش بکشید ممنون
در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می مانند
===
من چیزی که اینجا را به چالش بکشد ننوشتم ، با این وجود چون صاحب اینجا شما هستی ، دیگر کامنتی نخواهم گذاشت
مرسی
ممنون
زیبا بود
باران که ببارد
زمین زنده میشود
باران که ببارد
گل و سبزه می روید
باران که ببارد
من به یاد تو ما فتم
که چقدر باران را دوست داشتی
باران که ببارد
دلم تنگ میشود
دوست داشتن باران ...